شمايل و خصوصيات
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر
اللهم كن لوليك الحجه بن الحسن صلواتك عليه و علي آبائه في هذه الساعه و في كل الساعه وليا و حافظا و قائدا و ناصرا و دليلا و عينا حتي تسكنه ارضك طوعا تمتعه فيها طو
سه شنبه 4 شهريور 1393برچسب:mahdi,مهدی,امام,انتظار,عکس, :: 21:29 ::  نويسنده : ذبیح الله
شمايل و خصوصيات

در روايات پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) و اهل‌بيت پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) شمايل و اوصاف حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) بيان شده است كه به برخي از آن‌ها اشاره مي‌شود:

آن بزرگوار چهره اش جوان و گندمگون، پيشاني اش بلند و تابنده، ابروانش هلالي و كشيده، چشمانش سياه و درشت، بيني اش كشيده و زيبا و دندان هايش برّاق و گشاده است. بر گونه راست آن امام، خالي مشكين و در ميان شانه اش اثري چون اثر نبوّت ديده مي‌شود و اندام مباركش متناسب و دلرباست.

بعضي از ويژگي‌هاي آن وجود شريف كه در سخنان معصومين عليهم السلام بيان گرديده، از اين قرار است:

او اهل عبادت و شب زنده داري، زهد و ساده زيستي، صبر و بردباري، عدالت و نيكوكاري است. آن حضرت سرآمد همگان در علم و دانش و وجود نازنينش چشمه سار بركت و پاكي است. او اهل قيام و جهاد، رهبر جهاني، انقلابي بزرگ، منجي نهايي و مصلح موعود بشريت است. آن وجود نوراني از تبار رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) و از اولاد فاطمه زهرا(عليها السلام) و نهمين فرزند از نسل سيدالشهداء(عليه السلام) است كه به هنگام ظهور بر كعبه تكيه زند و پرچم پيامبر را در دست گيرد و با قيام خود دين خدا را زنده و احكام خداوند را در سراسر گيتي جاري كند و جهان را پر از مهرباني و داد گرداند پس از آن كه پر از جور و بيداد شده باشد.( 1 )

 

--------------------------------------------

 

1. منتخب الاثر، فصل دوم، از ص 23( 9 ) تا 383.

سه شنبه 4 شهريور 1393برچسب:مهدی,انتظار,ظهور, :: 21:25 ::  نويسنده : ذبیح الله
چگونگي ولادت

در روايات فراوان، از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) نقل شده است كه مردي از خاندان او به نام «مهدي» قيام خواهد كرد و بنيان ستم را واژگون خواهد ساخت. فرمانروايان ستمگر عباسي با اطلاّع از اين روايات در پي آن بودند كه در همان ابتداي ولادت امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) او را به قتل رسانند. بنابراين از زمان امام جواد(عليه السلام)، زندگي امامان معصوم(عليه السلام) با محدوديت‌هاي بيشتري همراه گشت و در زمان امام حسن عسكري(عليه السلام) به اوج خود رسيد به گونه‌اي كه كمترين رفت و آمد به خانه آن بزرگوار از نظر دستگاه حكومت، مخفي نبود. پيداست در چنين شرايطي بايد تولّد آخرين حجّت حق و موعود الهي در پنهاني و به دور از چشم ديگران مي‌بود. به همين دليل حتي نزديكان امام يازدهم از جريان ولادت امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) بياطلاّع بودند و تا چند ساعت پيش از تولّد نيز، نشانه‌هاي بارداري در نرجس خاتون مادر بزرگوار امام دوازدهم، ديده نشد.

حكيمه خاتون، دختر گرامي امام جواد(عليه السلام)، جريان ولادت را چنين حكايت كرده است:

امام حسن عسكري(عليه السلام) به دنبال من فرستاد و فرمود: «اي عمّه! امشب افطار نزد ما باش! چرا كه شب نيمه شعبان است و خداوند در اين شب [آخرين] حجّت خود بر روي زمين را آشكار خواهد كرد. پرسيدم: مادر او كيست؟ فرمود: نرجس! گفتم: فداي شما شوم! نشانه بارداري در او پيدا نيست! فرمود: سخن همان است كه گفتم! پس [بر نرجس] وارد شدم و سلام كردم و نشستم. او پيش آمد تا كفش هايم را بيرون آورد و به من گفت: بانوي من حال شما چطور است؟ گفتم: بلكه تو بانوي من و بانوي خاندان مني! سخن مرا نپذيرفت و گفت: عمّه جان چه مي‌فرماييد! گفتم: دخترم، امشب خداوند متعال به تو پسري عطا مي‌فرمايد كه سرور دنيا و آخرت خواهد بود. پس خجالت كشيد و حيا كرد.

حكيمه گويد: پس از نماز عشاء، افطار كردم و در بستر خود آرميدم و هنگام نيمه شب براي انجامِ نماز [شب] برخاستم و آن را به جاي آوردم در حالي كه نرجس[به آرامي] خوابيده بود بدون آنكه اتفاقي برايش روي دهد. پس از انجام تعقيبات  [نماز] خوابيدم. سپس هراسان بيدار شدم و حال آن كه او همچنان در خواب بود. لحظاتي بعد برخاست و نماز [شب] گزارد و خوابيد.

حكيمه ادامه مي‌دهد: بيرون آمدم و در جستجوي فجر [سپيده] به آسمان نگريستم. پس فجر اوّل ( 1 ) را مشاهده كردم و نرجس همچنان در خواب بود. پس به شك افتادم! ناگاه امام حسن عسكري(عليه السلام) از جايگاه خود ندا برآورد: ‌اي عمّه شتاب مكن! امر [ولادت] نزديك است. نشستم و به قرائت سوره‌هاي «سجده» و «يس» مشغول شدم كه نرجس با اضطراب بيدار شد. به سرعت نزد او رفتم و گفتم: «اسم الله عليك»( 2 )  [نام خدا بر تو باد ] آيا چيزي احساس مي‌كني؟ گفت: آري‌اي عمّه! گفتم: بر خود مسلّط باش و دلت را استوار دار كه اين همان است كه با تو گفتم. در اين هنگام ضعفي من و نرجس را فرا گرفت. پس به صداي سرورم  [نوزاد تولّد يافته]  به خود آمدم و جامه را از روي او برداشتم و او را در حال سجده ديدم! در آغوشش گرفتم و او را كاملا پاكيزه يافتم!

در اين هنگام امام عسكري(عليه السلام) مرا ندا داد: «اي عمّه! پسرم را نزد من بياور! او را نزد وي بردم... در آغوشش گرفت و فرمود: پسرم سخن بگو! پس لب به سخن گشود و فرمود: «"اشهد ان لا اله الا  الله وحده لا شريك له و اشهد انّ محمدا رسول الله"». سپس بر اميرالمؤمنين و امامان(عليهم السلام) درود فرستاد تا به نام پدرش رسيد و از سخن گفتن باز ايستاد. امام عسكري(عليه السلام) فرمود: ‌اي عمّه او را به نزد مادرش ببر تا بر او سلام كند....

حكيمه گويد: فرداي آن روز به نزد امام يازدهم رفتم و بر حضرت سلام كردم و پرده را كنار زدم تا مولايم (امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را ببينم ولي او را نديدم از اين رو از پدر بزرگوارش پرسيدم: فداي شما شوم! براي مولاي من چه اتّفاقي روي داده است؟ آن حضرت پاسخ دادند: ‌اي عمّه! او را به آن كسي (خدايي) سپردم كه مادر موسي، موسي(عليه السلام) را به او سپرد.

حكيمه گويد: چون روز هفتم فرا رسيد آمدم و سلام كردم و نشستم. امام فرمود: فرزندم را نزد من آور! من سرورم را آوردم... امام فرمود: فرزندم! سخن بگوي! نوزاد  لب بگشود و  پس از گواهي به يگانگي خداوند و درود بر پيامبر اكرم و پدران بزرگوارش اين آيات را تلاوت فرمود:

«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ * وَ نُريدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي اْلاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الاَْرضِ وَنُرِي فِرْعَوْنَ وَهامانَ وَجُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يحْذَرُونَ( 3 ). »( 4 )؛

«به نام خداوند بخشنده مهربان. و ما اراده كرديم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم و حكومتشان را در زمين پا برجا سازيم و به فرعون و هامان و لشكريانش، آنچه را از آنها  [بني اسرائيل‌] بيم داشتند نشان دهيم.»

---------------------------------

 

1. مقصود سفيدى است كه اندكى پيش از اذان صبح در افق ديده مى شود.

2. اين جمله كنايه از اين است كه بلا از تو دور باد.

3. سوره قصص، آيات 5 و 6.

4. كمال الدين، ج 2، باب 42، ح 1، ص 143.

 

نام، كنيه و القاب

نام و كنيه  امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) همان نام و كنيه پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) است و در برخي از روايات از بردن نام ايشان تا هنگام ظهور، نهي شده است.

لقب‌هاي مشهور آن حضرت عبارتند از: مهدي، قائم، منتظَر، بقية‌الله، حجّت، خلف صالح، منصور، صاحب الامر، صاحب الزمان و ولي عصر كه معروف ترين آن‌ها «مهدي» است.

هر يك از اين لقب ها، بيانگر پيام ويژه‌اي درباره آن بزرگوار است.

آن امام خوبي‌ها را «مهدي» گفته‌اند زيرا كه هدايت شده‌اي است كه مردم را به سوي حق مي‌خواند و «قائم» خوانده‌اند چون براي حق، قيام خواهد كرد و «منتظَر» ناميده‌اند زيرا كه همگان در انتظار مقدم اويند و «بقية اللّه» لقب داده‌اند چرا كه باقيمانده حجت‌هاي خدا و آخرين ذخيره الهي است.

«حجّت» به معني گواه خدا بر خلق و «خلف صالح» به معني جانشين شايسته براي اولياء خداست. او «منصور» است چون از سوي پروردگار ياري مي‌شود و «صاحب الأمر» است چون امر ايجاد حكومت عدل الهي به عهده اوست. «صاحب الزمان و ولي عصر» نيز به معني آنست كه او حاكم و فرمانرواي يگانه زمان است.

در روزگار گذشته، فرمانروايي ناصبي بر بحرين حكومت مي‌كرد، كه وزيرش در دشمني با شيعيان آن جا، گوي سبقت را از او ربوده بود. روزي وزير بر فرمانروا وارد شد و اناري را به دست او داد، كه به صورت طبيعي اين واژه‌ها بر پوست آن نقش بسته بود: «لا اله الا الله، محمّد رسول الله و ابوبكر و عمر و عثمان و علي خلفاء رسول الله». فرمانروا از ديدن آن بسيار در شگفت شد و به وزير گفت: اين، نشانه‌اي آشكار و دليلي نيرومند بر بطلان مذهب تشيع است. نظر تو درباره ي شيعيان بحرين چيست؟ وزير پاسخ داد: به باور من، بايد آنان را حاضر كنيم و اين نشانه را به ايشان ارايه دهيم. اگر آن را پذيرفتند كه از مذهب خود دست مي‌كشند وگرنه آنان را ميان گزينش سه چيز مخير مي‌كنيم؛ پاسخي قانع كننده بياورند يا جزيه بدهند و يا اين كه مردان شان را مي‌كشيم زنان و فرزندان شان را اسير مي‌كنيم و اموال شان را به غنيمت مي‌بريم.

فرمانروا، رأي او را پذيرفت و دانشمندان شيعه را نزد خود فراخواند. آنگاه انار را به ايشان نشان داد و گفت: اگر در اين باره دليلي روشن نياوريد، شما را مي‌كشم و زنان و فرزندانتان را اسير مي‌كنم يا اينكه بايد جزيه بدهيد. دانشمندان شيعه، سه روز از او مهلت خواستند. آنان پس از گفت‌وگوي فراوان به اين نتيجه رسيدند كه از ميان خود، ده نفر از صالحان و پرهيزگاران بحرين را برگزينند. آنگاه از ميان اين ده نفر نيز سه نفر را برگزيدند و به يكي از آن سه نفر گفتند: تو امشب به سوي صحرا برو و به امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) استغاثه كن و از او، راه رهايي از اين مصيبت را بپرس؛ زيرا او، امام و صاحب ماست.

آن مرد چنين كرد، ولي موفّق به زيارت حضرت نشد. شب دوم نيز نفر دوم را فرستادند. او نيز پاسخي دريافت نكرد. شب آخر، نفر سوم را كه محمّد بن عيسي نام داشت فرستادند. او به صحرا رفت و با گريه و زاري از حضرت، درخواست كمك كرد. چون آخر شب شد، شنيد مردي خطاب به او مي‌گويد: ‌اي محمّد بن عيسي! چرا تو را به اين حال مي‌بينم و چرا به سوي بيابان بيرون آمده اي؟ محمّد بن عيسي از آن مرد خواست كه او را به حال خود واگذارد. او فرمود: ‌اي محمّد بن عيسي! منم صاحب الزمان. حاجت خود را بازگو! محمدبن عيسي گفت: اگر تو صاحب الزماني، داستان مرا مي‌داني و به گفتن من نياز نيست. فرمود: راست مي‌گويي. تو به دليل آن مصيبتي كه بر شما وارد شده است، به اين جا آمده اي. عرض كرد: آري، شما مي‌دانيد چه بر ما رسيده است و شما امام و پناه ما هستيد. پس آن حضرت فرمود: ‌اي محمدبن عيسي! در خانه ي آن وزير ـ لعنة الله عليه ـ درخت اناري است. هنگامي كه درخت تازه انار آورده بود، او از گِل، قالبي به شكل انار ساخت. آن را نصف كرد و در ميان آن، اين جملات را نوشت. سپس قالب را بر روي انار كه كوچك بود، گذاشت و آن را بست. چون انار در ميان آن قالب بزرگ شد، آن واژه‌ها بر روي آن نقش بست! فردا نزد فرمانروا مي‌روي و به او مي‌گويي كه من پاسخ تو را در خانه ي وزير مي‌دهم. چون به خانه ي وزير رفتيد، پيش از وزير به فلان اتاق برو! كيسه ي سفيدي خواهي يافت كه قالب گِلي در آن است. آن را به فرمانروا نشان ده. نشانه ي ديگر اين كه به فرمانروا بگو: كه معجزه ي ديگر ما اين است كه چون انار را دو نيم كنيد، جز دود و خاكستر چيزي در آن نيست!

محمدبن عيسي از اين سخنان بسيار شادمان شد و به نزد شيعيان بازگشت. روز ديگر، آنان پيش فرمانروا رفتند و هر آنچه امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) فرموده بود، آشكار گشت.

فرمانرواي بحرين با ديدن اين معجزه به تشيع گرويد و دستور داد وزير حيله گر را به قتل رساندند.

یک شنبه 10 دی 1391برچسب:مهدی,ظهور,عشق,عکس, :: 21:52 ::  نويسنده : ذبیح الله

 

جهان در تپش آمدنت به لرزه درآمده است.

بادها پراکنده در هر سو، ستم‌باره‌های خویش را بر دوش می‌کشند.

اهل زمین، ثانیه شمارها را مرتب نگاه می‌کنند.

یک منجی، فقط یک منجی است که می‌تواند آنها را از درد و رنج و غم خلاصی بخشد.

درختان گیسوان پریشان خویش را فصل به فصل به دست زمان می‌سپارند تا زردی و سرمای زندگی را به ساعت سرسبزی جوانه‌هایشان برساند.

دل‌ها در غربت خاک، غریبه و تنها جان می‌دهند.

ماهیان قلب‌ها خشک‌سالی محبت و مهربانی را تاب نمی‌آورند.

چشم‌ها چشمه‌های خشکی شده‌اند که کمتر به اشک شوق می‌اندیشند که گریه‌های فراق، آنان را امان نمی‌دهد.

تشنگی بر اعماق و ریشه این دیار نفوذ کرده و تندیس‌ها تاب ایستادن را بیش از این ندارند.

کشتی‌های عدالت و انصاف در هیاهوی بی‌امواج صدایشان به گِل نشسته‌اند و ناخدایان خدانشناس، هنوز در ادعای حق‌طلبی خویشند.

هر روز که عرش از صدای ضجه ستم‌دیدگان به لرزه درمی‌آید، زمین، چهار ستونش فرو می‌ریزد.

لرزش بر اندام آدمیان افتاده.

قدم‌هایشان سست شده، ایستاده‌اند؛ اما غبارهایی را می‌مانند در هوا.

هستند؛ ولی گویی کسی جز خودشان نیست!

نیستند؛ ولی چنان در خویش حل شدند که گویی هستی، جز آنها نیست.

خندانند؛ ولی در اعماق روح خویش چیزی ندارند جز اشک و عذاب.

گریانند؛ ولی نمی‌دانند بهانه این همه سختی و اشک چیست؟!

فضا، زمین، زمان، آسمان، دریا، انسان و هر آنچه در هستی است، در خلاءی عظیم غوطه‌ور است. همه چیز در حال غرق شدن است. همه چیز در حال از بین رفتن است.

همه چشم به نجات دهنده‌ای دوخته‌اند که دست‌های رها و خالی را بگیرد و از این فضای در حال سقوط نجات بخشد.

سخت است؛ سخت است هر روز چشم بگشایی و خورشید را ببینی که طلوع کرده، بی‌آنکه خبری از آمدن تو آورده باشد.

سخت است هر روز به سرخی غروب بکشانی و در تیرگی شب فرو روی، بی‌آنکه به آرامشش دست‌یابی.

سخت است تا آخر هفته روز شماری کنی و روز هفتم بلند شوی و باز هم هیچ کس را در آن سوی جاده نبینی.

سخت است پنجره را باز کنی و به دور دست‌ها خیره شوی و هیچ چیز جز چشم‌های منتظر کاج‌ها نبینی.

جاده‌های کشیده شده تا آن طرف انتظار. چشم‌های خیره شده به روبه‌رو ...‌.

پنجره‌های گشوده شده، فریادرسی را می‌خواهد که خواب ستم و بی‌عدالتی را بر آشوبد.

سواری را می‌خواهد که منتظرانش او را از پشت شیشه‌های به شوق آمده، ببینند.

جهان تو را می‌خواهد.


 

http://entezar-f.blogfa.com

 

 

جمعه 8 دی 1391برچسب:مهدی,ظهور,عشق,عکس, :: 21:2 ::  نويسنده : ذبیح الله

مهدی

سه شنبه 5 دی 1391برچسب:مهدی , انتظار,مهدویت ,mahdi, :: 1:28 ::  نويسنده : ذبیح الله

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ

ما منتظر صبح شب یلداییم دستی به دعا تا فرج فرداییم . . .
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و آدرس یامهدی.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 29
بازدید هفته : 69
بازدید ماه : 67
بازدید کل : 28269
تعداد مطالب : 20
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی Aviny.com